شرکت فراوردههای لبنی صالح :
شرکت فراوردههای لبنی صالح سهامی خاص و با بیست سال قدمت و تجربه در تولید بهینه محصولات لبنی یکی از قطبهای صنعتی موفق و مطرح در استان مازندران میباشد.( وب سایت شرکت صالح)
این شرکت با استفاده از تجارب کارشناسان خبره و مشاوران ذیصلاح در کلیه امور مربوط به فرایند تولید با بهره وری از دستگاههای تمام اتوماتیک و تجهیزات پیشرفته توانسته است بهترین محصولات لبنی با کیفیت ارزنده را تولید کند. در راستا و در سایه تلاش و کوشش مستمر مدیران مدبر و دلسوز دارای نشان استاندارد ایران و برخورداری از امتیازISO.2001 در مدیریت کیفیت شده است.
اهداف عالیه و بلند مدت این شرکت بالا بردن سطح تولید شیر خام با بهترین استانداردهای جهانی میباشد. در این زمینه با ایجاد یک دامداری صنعتی فوق مدرن گامهای مثبت و شایستهای را برداشته است. ظروف بسته بندی زیبا، شکیل و بادوام از اامات اولیه عرضه محصولات لبنی با کیفیت است. این شرکت در این راه با ژرف نگری به آینده تأمین محصولات لبنی در سبد خانوار با مشارکت و سرمایه گذاری در ایجاد یک واحد صنعتی تولید ظروف بسته بندی پلاست نائل به هدف بزرگ جذب اعتماد مشتری گردیده است. از آرمانهای والای این شرکت کسب رضایت بیشتر با تولید بهتر است که پیروزمندانه به آن موفق شده است.
2-3- مسئولیت اجتماعی سازمان:
زمانی تصور بر این بود که سازمانها و تولیدکنندگان صرفاً در مقابل سهامداران و کارکنان مسئول هستند. افزایش جمعیت، جهانی شدن بازارها، پیچیده شدن رقابت، سرعت فزاینده تغییرات تکنولوژی، تغییرات در سبک زندگی و سیستمهای ارزش مصرف کنندگان، کمیابی منابع و آلودگی محیط، باعث به وجود آمدن رویکردهای نوین به سازمان و مدیریت شده است که تعهد و مسئولیت اجتماعی نیز نتیجه آن تحولات بوده است. مطرح شدن این مسئولیت، پاسخی به نیازها و چالشهای محیطی بوده و بخش مهمی از فرایند کسب و کار سازمان به حساب میآید.
مسئولیت اجتماعی به تصمیم گیری سازمان بر مبنای ارزشهای اجتماعی، اصول اخلاقی و اامات قانونی با در نظر داشتن منافع بلندمدت افراد، جوامع و محیط زیست اشاره دارد. در واقع مسئولیت اجتماعی فراتر از اامات تکنیکی، قانونی و اقتصادی سازمان قدم برداشتن و در جهت ارتقای کیفیت زندگی اجتماعی تلاش نمودن است. ایجاد روابطی پایدار با مشتریان، تأمین کنندگان، کارکنان و جوامع منجر به افزایش رقابت پذیری سازمان شده که خود منجر به تدوین استراتژیهایی میشود که اهمیت بیشتری به رعایت مسئولیتهای اجتماعی قائل است. اتخاذ این رویکرد منجر به رشد و سودآوری سازمان در بلندمدت میشود، در واقع بدون سودآوری، سازمان قادر به پایبندی به مسئولیت اجتماعی خود نخواهد بود (کارنا و همکاران،2003،ص894).
مسئولیت اجتماعی سازمان تأثیر بسزایی بر فعالیتهای بازاریابی سازمان میگذارد، که از طریق آمیخته بازاریابی نقش خود را در محیط سازمان ایفا میکند. بازاریاب از طریق ابزارهایی چون بسته بندی، تبلیغات و فروش شخصی که به منظور تولید و عرضه کالا و خدمات مورد استفاده قرار میگیرد، میتواند در اجرای مسئولیت اجتماعی سازمان قدم بردارد. لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
تعریف فناوری اطلاعات
فناوری اطلاعات به معنی و مفهوم بسیار ساده یعنی علم استفاده از یک سری ابزار که این ابزار همان پردازش، نگهداری، جمع آوری، ذخیره، توزیع، انتقال، امنیت است که بر روی اطلاعات اعمال میشود. این تعریف برای کسانی که بخواهد با فناوری اطلاعات IT آشنا شوند؛ تعریفی مناسب و کاملاً ساده و شفاف است.
اطلاعات منشأ دانایی و بصیرت در انسان است و هدف از بکارگیری فناوری اطلاعات ، افزایش آگاهی در انسان و نظم در اجراست.(استوور ، 1375 ،15)
سه محور اصلی در فناوری اطلاعات سخت افزار ، نرم افزار و فکر افزار ( مدیریت دانش ) می باشد.به طور کلی با پدید آمدن این رشته ، رشته کامپیوتر با تحولی عظیم روبرو شد و این در حالی است که فناوری اطلاعات سرآمد رشته کامپیوتر است و جایگاه کاملاً مستقل برای خود دارد.
هم اکنون نیز فناوری اطلاعات با شتابی فزاینده در حال تغییر جهان است و این تغییرات در کلیه عرصه های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مشهود است . با این وجود فناوری اطلاعات هنوز در آغاز راه است. فناوری اطلاعات را برای بیان یک تعریف ساده دیگر به سه کلمه تقسیم میکنم :
فناوری : کاربردی کردن علم
پردازش : مدیریت بر روی اطلاعات
اطلاعات : داده های پردازش شده
فناوری اطلاعات :علمی که برای مدیریت و پردازش اطلاعات لازم است.
برای آشنایی بیشتر شما تعاریفی مختلف و معروف ارایه شده است را با هم مرور میکنیم :
وظایف موجود در فناوری اطلاعات را میتوان در یک دید کلی به ۸ مورد تقسیم نمود :
8. توسعه تجاری( توربن و 1996 ،150)لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
به نظر این دانشمند، نیازهای هر فرد شامل:
1- نیاز به موفقیت: تمایل به برتری یا موفقیت در ارتباط با مجموعه ای از استانداردها
۲- نیاز به قدرت: تمایل به کنترل دیگران برای اثرگذاری برآنها
۳- نیاز وابستگی (تعلق): تمایل به دوستی، همکاری و روابط متقابل شخصی با دیگران
در این تئوری، توجه عمده بر روی نیاز موفقیت است. نیاز موفقیت متمایل به برتری جویی، رقابت، اهداف چالشی، پافشاری برای انجام کار و فائق آمدن بر مشکلات است. مک کللند دریافت که افراد با نیاز موفقیت بالاتر، عملکردشان بهتر از کسانی است که نیاز موفقیت در آنها متوسط یا پائین است.
برپایه این تئوری، مدیران باید افراد موفق تر را شناسایی کرده و جهت بهبودی، آنها راتشویق نمایند و راه را برای آنها هموار نمایند. مدیران باید بر روی توانایی های افراد موفق سرمایه گذاری کنند و از آنها برای تعیین هدف، استفاده نمایند. همچنین مدیران بایستی از تمایل افراد موفق برای مسئولیت پذیری، سود جویند که این امر از طریق تفویض اختیار و استفاده از روش «مدیریت برمبنای هدف» میسر خواهد گشت.
« نظریه خوب نظریه ای است که آن قدر پابرجا و منسجم بماند تا شما را به نظریه بهتری رهنمود سازد » ( هب ، 1969 ) .مک گرگور (1960) اظهار می دارد که بدون کم اهمیت جلوه دادن کارهایی که جهت بهبود گزینش افراد انجام شده اند ، باید در جای دیگری به دنبال مهمترین مشکلات باشیم :
علت آن است که به اندازه کافی در ارتباط با به کارگیری استعدادها ، جهت ایجاد یک جو سازمانی مناسب که موجبات رشد انسان را فراهم آورد ، نیاموخته ایم . واقعیت بی پرده آن است که توان بالقوه منابع انسانی را که هم اکنون برای صنعت استخدام می کنیم به خوبی درک نکرده ایم . پیش از آن که اصلاحات بیشتر در فرایند گزینش اهمیت یابند ، کارهای زیاد دیگری باید انجام دهیم . (ص21)
مک گرگور ( 1960 ) از مطالعه ای جامع در کتاب هرزبرگ و همکارانش ( 1959 ) انتشار یافته بود ، مبنی بر این که چگونه مشاغل را طراحی کنیم که منجر به کامروایی نیازهای شدی انسان شوند ، چنین نقل می کند :
مطالعه ای بسیار مهم که اخیرا در مورد منابع خشنودی و ناخشنودی شغلی بر روی کارکنان مشاغل حرفه ای و مدیریتی انجام گرفت ، نشان داد که فرصت ها برای « خودشکوفایی » ضرورت های اصلی خشنودی شغلی و عملکرد بالا می باشند . پژوهشگران دریافته اند که خواست های کارکنان به دو گروه تقسیم می شوند . یک گروه حول نیاز فرد به رشد و بالندگی در حرفه خویش به عنوان منبعی برای رشد شخصی ، دور می زند . گروه دوم به عنوان مبنای اصلی گروه اول عمل می کند و به رفتار منصفانه در ارتباط با میزان پرداختی ، سرپرستی، شرایط کار و اقدامات اجرایی مربوط است . برآورده شدن نیازهای گروه دوم موجبات سطوح بالایی از خشنودی شغلی و … عملکرد مضاعف را در کار ، فراهم نمی آورد ( جمله آخر صحبت من[1]است ) . تمامی آنچه که ما از کامروایی ] نیازهای گروه دوم [ انتظار داریم ، پیشگیری از بروز ناخشنودی و عملکرد شغلی ضعیف است . (هب،1969)
وروم به اتفاق استاد سابقش ، مایر ، در ارتباط با پژوهش هرزبرگ در کتاب بازنگری سالانه روانشناسی مطلبی نوشتند مبنی بر این که تا این لحظه از زمان : « اثر انگیزشی مربوط به ماهیت تکالیفی که توسط فرد انجام می شوند ، همچنان به عنوان مشکل فراموش شده ای در روانشناسی مطرح است » ( وروم و مایر ، 1961، ص432) .
هرزبرگ اعتقاد داشت که ویژگی های شغل کامروایی « نیازهای رشد » را در ارتباط با عزت نفس و خودرضایتمندی[2] ، تسهیل یا بازداری می کنند .
فردریک هرزبرگ مدرک دکترای خویش را زیر نظر جان فلانگان[3] در دانشگاه پیتزبورگ[4] دریافت نمود . از جمله دانشجویان دکترای هم دوره هرزبرگ ، جورج آلبی[5] در رشته روانشناسی بالینی و ویلیام رونان[6] در رشته روانشناسی صنعتی / سازمانی بودند . هرزبرگ که بین انتخاب روانشناسی بالینی یا روانشناسی صنعتی / سازمانی به عنوان مسیر شغلی خویش مردد بود ، تصمیم گرفت که سلامت روانی مردم را در صنعت مورد مطالعه قرار دهد .
وی در یک سمینار دکتری ، فلانگان را مطالعه نمود که قصد دارد از فن رویدادهای شاخص[7] (فلانگان ، 1954 ) جهت گردآوری داده ها استفاده نماید . فلانگان در پاسخ با لحنی خشک از نامناسب بودن این کار سخن گفت . علت مخالفت فلانگان آن بود که مردم ممکن است رویدادهای خشنود کننده را به رفتار خود و رویدادهای ناخشنود کننده را به عوامل خارج از کنترل خود نسبت دهند ، ( رونان ، 1968 ، گفتگوهای شخصی ) . این هشدار نادیده گرفته شد.
هرزبرگ و همکارانش ( هرزبرگ ، ماسنر و اسنایدرمن ، 1959 ) در پیش گفتار کتاب خویش، چنین نوشتند :
ما با بیکاری قابل توجه ، با نقصان بهره برداری از واحدهای صنعتی و با تغییر علاقه از مسائل مربوط به ملالت و بی حوصلگی و توجه به موارد مادی به سوی مسائل جدی بیکاری و بحران صنعتی ، مواجه ایم … در واقع ، شاید آنچه در این روزهای سخت می تواند از وخامت اوضاع بکاهد سطح روحیه کارکنان است(ارشدی،1389: 46).
هرزبرگ (1966) همانند مازلو و مک گرگور بر این اعتقاد بود که « کارکرد اساسی هر سازمان ، صرف نظر از این که مذهبی ، ی یا صنعتی باشد ، برآوردن نیازهای فرد است به گونه ای که وی بتواند از زندگی خویش لذت ببرد »(ارشدی،1389: 46). . وی و همکارانش ( هرزبرگ و دیگران ، 1959 ) محتوای رویدادهای شاخصی را که از طریق نمونه هایی از مهندسین و حسابداران گرد آورده بودند ، یعنی رویدادهایی را که این افراد در ارتباط با شغل خویش بسیار خشنود کننده یا ناخشنود کننده توصیف کرده بودند ، به منظور تعیین راه هایی جهت افزایش بهره وری ، کاهش ترک شغل و غیبت ، و نیز بهبود روابط کارکنان ، مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند .
آن گونه که فلانگان پیش بینی کرده بود ، نتایج نشان دادند که کارکنان عوامل مربوط به محتوای شغل[8] را عامل اصلی انگیزش یا خشنودی و عوامل زمینه ای[9] یا بهداشتی[10] را منبع اصلی ناخشنودی عنوان نمودند . بنابراین ، این نظریه ، نظریه دو عاملی یا نظریه انگیزشی – بهداشتی نام گرفت .
بحث انگیزترین نتیجه گیری هرزبرگ آن بود که خشنودی شغلی و ناخشنودی شغلی به جای آن که بر روی یک پیوستار قرار داشته باشند ، دو پیوستارند . بر این اساس ، نقطه مقابل ناخشنودی ، خشنودی نیست بلکه عدم ناخشنودی است ؛ به همین ترتیب ، نقطه مقابل خشنودی شغلی ، ناخشنودی نیست بلکه عدم خشنودی شغلی است . به اعتقاد هرزبرگ (1966) جهت غنی سازی یا پرمایه سازی یک شغل باید توجه به خودِکار ( محتوای کار ) ، بازشناسی ، مسئولیت ، پیشرفت ، فرصت های ترقی معطوف شود .
[1] – Mc Gregor
[2] – self – satisfaction
[3] – John Flanagan
[4] – Pittsburgh
[5] – George Albee
[6] – William W.Ronan
[7] – critical incident technique
[8] – job content
[9] – context
[10] -hygiene
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
یکی از عوامل موثر بر سودآوری بانکها سرمایه بانک است. بانکها میتوانند با در اختیار داشتن سرمایه بالاتر به آسانی ثروت اعتباری خود را از طریق دادن وام افزایش و بدین ترتیب هزینه تامین وجوه را کاهش دهند. به علاوه، بانکها با نسبت سرمایه بیشتر معمولا نیاز کمتری به منابع مالی خارجی دارند که این به معنای اثر مثبت بر سودآوری بانک است.[1]علاوه براین، سرمایه بانک به صورت نسبت حقوق صاحبان سهام به داراییها اندازهگیری میشود، کفایت سرمایه را نشان میدهد و امنیت عمومی و سلامت موسسات مالی را به دنبال خواهد داشت در واقع سرمایه بالاتر به معنای توانایی بانک برای جذب زیانها و اداره کردن در عرض ریسک سهامداران است. GUL, S.; Irshad, K. and Zaman,K:61 (2011)
همچنین ممکن است سرمایه بالا، بانکها را به پذیرش ریسک بیشتر در پرتفولیوی داراییهایشان به وسیله افزایش پرداخت اعتبارات و تسهیلات به امید افزایش درآمد، تحریک کند. بنابراین، انتظار براین است که بین نسبت سرمایه و سودآوری بانک رابطه مثبتی وجود داشته باشد که این موضوع در مطالعات نشان داده شده است.[2]
با این وجود، نگهداری بیش از حد سرمایه و نقدینگی باعث کاهش ریسک و کاهش بازددهی هر بانک میشود. براین اساس، بانکهایی که سرمایه کمتری دارند، ریسک پذیر بوده و انتظار براین است که بازدهی بیشتری داشته باشند. بنابراین، نسبت سرمایه براساس فرضیه ریسک – بازدهی اثری منفی بر سودآوری خواهد داشت (Uchenna et.al,2012:17).
از عوامل موثر مهم در سودآوری بانکهای میتوان به سپردههای بانکی اشاره کرد. وجوهی اعم از پول رایج کشورو یا پول کشور خارجیکه اشخاص حقیقی و حقوق تحت شرایطی که قانون تعیین مینماید، نزد بانکها و موسسات اعتباری نگهداری مینمایند، سپرده نامیده میشود. قبول سپرده توسط بانک باعث ایجاد تعهدات متقابل بین بانک و مشتریان براساس قرارداد فیمابین میگردد. عواملی که میتوانند بر روند جذب سپردهها توسط بانکها تاثیرگذار باشند عبارتند از نقدینگی بخش خصوصی، نرخ سود پرداختی، تبلیغات بانک، جوایز پرداختی، تعداد شعب بانک، تسهیلات پرداختی، درآمد ملی، درآمد سالانه و نرخ رشد جمعیت. (هدایتی و همکاران،89:1383)
سپردهها به دو نوع سپردههای دیداری و سپردههای غیر دیداری قابل تقسیم هستند. سپرده دیداری، به سپردهای اطلاق میشود که به محض مطالبه آن از بانک و بدون اطلاع قبلی قابل پرداخت بوده و عیناً مانند وجه نقد قابلیت نقل و انتقال داشته باشد. این سپرده در محاسبه حجم پول کشور منظور میشود. در حالیکه سپرده غیر دیداری به سپردهای اطلاق می شود که در آن شخص سپرده گذار باید برای نقل و انتقال پول مراجعه کند. در یک تقسیمبندی دیگر نیز میتوان سپردهها را در چهار نوع قرضالحسنه جاری، قرض الحسنه پس انداز، سرمایهگذاری کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم بندی نمود.(هدایتی و همکاران،89:1383) به طوریکه:
– حساب قرضالحسنه جاری قرارداد دو جانبهای است که بنا به تقاضای اشخاص حقیقی و یا حقوقی در بانک افتتاح میشود. وجوه واریز شده در این حساب با صدور چک از طرف صاحب حساب برداشت و یا در وجه اشخاص ثالث کارسازی میگردد. این حساب از لحاظ هزینههای جذب و نگه داری جزء سپردههای ارزان قیمت محسوب میشود و به موجودی این گونه حسابها هیچ گونه سودی تعلق میگیرد. رابطه حقوقی بین سپردهگذار و بانک در این حساب رابطه دائن و مدیون بوده و مشتری در این قرارداد قرض دهنده (دائن) و بانک قرض گیرنده (مدیون) قلمداد میگردد.
– حساب قرضالحسنه پسانداز سپردهای است که دارنده آن وجوه مازاد بر مصرف خود را بدون قصد انتفاع به منظور برخورداری از اجر معنوی به بانک میسپارد تا در موقع ضروری و مورد نیاز آن را برداشت و رفع احتیاج نماید. از نظر ارتباط حقوقی، رابطه بانک با سپردهگذار رابطه دائن و مدیون دارد، لذا بانک مکلف است عندالمطالبه اصل سپردههای قرضالحسنه را مسترد نماید. از نظر هزینه جذب و نگهداری این نوع سپرده از جمله سپردههای ارزان قیمت بانک محاسبه میگردد به این حساب سودی تعلق نمیگیرد.
– در سپرده سرمایهگذاری کوتاه مدت، بانکها به وکالت از طرف سپردهگذار با داشتن حق توکیل به غیر، وجه سپرده را به طور مشاع بکار گرفته و منافع حاصله را پس از کسر حقالوکاله مطابق مقررات با داشتن حق المصالحه منافع را به تناسب مبلغ و مدت وجوه به کار گرفته شده احتساب و به سپردهگذار یا قائم مقام قانونی وی پرداخت مینماید.
– سپرده بلندمدت برای دورههای یکساله، دوساله، سهساله، چهارساله، پنجساله افتتاح میگردد. این نوع سپردهها که بانک در به کار گرفتن آنها وکیل سپردهگذار می باشد، در امور مشارکت، مضاربه، اجاره به شرط تملیک و سایر معاملات مورد استفاده قرار میگیرد. منافع حاصل از عملیات مذکور بر اساس قرارداد منعقد شده، متناسب با مدت و مبلغ سپردههای سرمایهگذاری و رعایت سهم منابع بانک در کل وجوه به کار گرفته شده تقسیم و پس از کسر حقالوکاله به بانک پرداخت خواهد شد.
[1]. Berger(1995)
[2]. Dmiguek-kunt and huzinga(1998); Abreumendes(2000); Ben Naeaur(2003); Yokeley(2007); Ditvish (2009)
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
انواع اصلی کانالهای رسانهای دیجیتال
تعداد زیادی از ابزارهای ارتباطی آنلاین وجود دارند که بازاریابان باید آنها را بهعنوان بخشی از استراتژی ارتباطیشان یا به عنوان بخشی از برنامهریزی تبلیغات بازاریابی آنلاین، مورد بررسی قرار دهند. برای این برنامهریزی، چفی[1] و اسمیت[2] در سال 2008 پیشنهاد کردند که ابزارهای بازاریابی آنلاین به شش گروه اصلی تقسیم میشوند اما باید متذکر شد که این ویژگیها در هر کانال رسانهای دیجیتالی بشرح ذیل مورد نظر میباشند:
رسانهی دیجیتال چه مزایایی را برای بازاریاب فراهم میکند؟
ارتباطات بازاریابی اینترنتی بهطور قابل توجهی با ارتباطات بازاریابی سنتی و رایج متفاوت است زیرا رسانهی دیجیتال قادر به ایجاد اشکال جدید تعامل و مدلهای جدیدی برای مبادلهی اطلاعات است. مجموعهای از تفاوتهای بین این رسانهی جدید و رسانهی سنتی توسط مک دونالد و ویلسون مطرح شده است که به آن 6I1 آمیختهی بازاریابی میگویند. طرح شش آی مفید است زیرا فاکتورهایی را مطرح میکند که برای جنبههای عملی بازاریابی اینترنتی مانند شخصی سازی، پاسخ مستقیم و تغییر بازاریابی به کار میروند، همچنین مسائل استراتژیک مربوط به بازسازی صنعتی و ارتباطات کانال مربوطه را نشان میدهد.
جان دیتون یکی از نخستین نویسندگانی بود که این ویژگی اصلی اینترنت را بهطور خلاصه نشان داد. وی ویژگیهای زیر را در یک رسانهی دیجیتال شناسایی کرد که در مورد اکثر فعالیتهای بازاریابی آنلاین صدق میکند:
هافمن[3] و نواک[4] معتقدند که رسانهی دیجیتال تغییری در مدل ارتباطات را نشان میدهد که مدل یا پارادایم جدیدی برای ارتباطات بازاریابی است. آنها معتقدند که تسهیلات اینترنتی یک محیط کامپیوتری را معرفی میکنند که در ان تعاملات بین فرستنده و گیرنده اطلاعات نیست بلکه با خود وسیله است. آنها میگویند:
مصرف کنندگان میتوانند با وسیله تعامل داشته باشند. شرکتها میتوانند محتویات را برای وسیله فراهم کنند و در رادیکالترین خروج از محیطهای بازاریابی سنتی، مصرف کنندگان میتوانند محتویات بازرگانی را برای رسانه فراهم کنند.
اینترنت میتواند بهعنوان شیوهای با هزینهی نسبتاً پایین برای جمعآوری تحقیق بازاریابی بویژه در مورد تصورات مشتری از کالاها و خدمات مورد استفاده قرار گیرد. بسیاری از اطلاعات تحقیق بازاریابی از طریق خود وب سایت قابل دسترسی است. بازاریابان از رویکردهای تحلیلی وب برای کسب دانش در مورد اولویتها و رفتار مشتری استفاده میکنند.
ویژگی مهم دیگر ارتباطات بازاریابی متقابل این است که آنها میتوانند با هزینههای نسبتاً کم با افراد تعامل داشته باشند. مهمتر آن است که فردی سازی میتواند براساس اطلاعات جمعآوری شده دربارهی بازدیدکنندگان هر سایت و با استفاده از آنها برای هدف مورد نظر و شخصی کردن ارتباطات برای مشتریان در راستای برقراری ارتباط در همهی رسانهها باشد. هر مشتری که به سیستم شرکت دسترسی پیدا میکند، پروفایلی برای وی براساس حوزهی محصولات مورد علاقه ایجاد شده و اطلاعات موجود در آن نقش محصولات را در واحد توصیف میکنند.
زمانیکه آنها دوباره به سایت مراجعه میکنند، به آنها اطلاعاتی متناسب با محصول مورد علاقهشان داده خواهد شد، بهعنوان مثال در صورت انتخاب آنها محصولات و ترفیعات اداری نمایش داده خواهد شد.
اینترنت قلمرو بیشتری را برای ارتباطات بازاریابی ادغام شده فراهم میکند. در هنگام ارزیابی اثربخشی بازاریابی یک وب سایت، نقش اینترنت در ارتباط با مشتریان و طرفهای دیگر از دو زاویه به بهترین نحو قابل توجه است. نخست«ارتباطات اینترنت بیرون محور[5]» از سازمان به مشتری وجود دارد. ما نیاز به پرسش این مسئله داریم که اینترنت چگونه کانالهای دیگر را در ارتباط با طرح کالاها و خدمات شرکت برای مشتریان جدید و مشتریان موجود تکمیل میکند؟ دوم«ارتباطات اینترنت درون محور[6]» از مشتری به سازمان است: چگونه اینترنت میتواند کانالهای دیگر را برای تحویل خدمات مشتری برای این مشتریان تکمیل کند؟
[1]chaffey
[2]smith
[3]Hoffman
[4]Novak
[5]Outbound internet-based Communications
[6]Inbound internet-based Communications
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
تنوع محصول
تنوع محصول به موجود بودن محصول در مدلها، تیپ ها و طرحهای مختلف مطابق با خواسته ها و انتظارات مصرف کنندگان، دلالت دارد. با توجه به اینکه مصرف کنندگان دارای رده های مختلف سنی ، جنسی ، طبقاتی و غیره می باشند و میزان درآمد آنها و همچنین خواسته ها و انتظاراتشان، نیز متفاوت است بنابراین محصول باید متنوع باشد تا جوابگوی نیازهای تمام اقشار مصرف کنندگان باشد. شرکتها به دنبال یک طرح پلتفرم بر مبنای تنوع محصول می باشند تا بتوانند با استفاده از موفقیتهای فنی، گروه محصول را ارتقاء دهند که انجام این امر مستم اجرای فعالیتهای فنی، بازاریابی و برنامه ریزی فرآیند می باشد. (Kim&Others , 2005, P.1001)
تنوع محصول اغلب با ایجاد مزیت رقابتی از طریق ارائه محصولات یا خدمات متناسب با بخشهای مشخص بازار تصور وی گردد .رسیدن به مزیت رقابتی از طریق افزایش تنوع محصول ، به تنظیم مناسب راهبردهای تولید و بازاریابی بستگی دارد. کسب مزیت رقابتی از طریق افزایش تنوع محصول ، نیازمند درک روشن از انتخاب فرآیند مورد نیاز برای تعداد ، هزینه و سودآوری محصول می باشد.( Berry & Cooper, 2008, P.163)
تولید منعطف برای ارائه تنوع محصول به مصرف کننده بدون در نظر گرفتن سودآوری شرکت، کافی نیست. اجرای سیستم وضعیت محصول به افزایش کارآمدی و بهره وری کمک می کند و انجام آن، مستم انتقال نیازهای مصرف کننده به مستندات مربوط به محصول می باشد. (Forza & Salvador, 2002, P.)
طرح، ویژگیهای فراگیری است که بر ظاهر و کارکرد یک کالا بر حسب نیازهای مشتری، تاثیر می گذارد. یک کالای خوب طراحی شده از نقطه نظر مشتری، کالایی است که ظاهر خوب دارد، باز کردن و نصب آن آسان است، به سهولت مورد استفاده قرار گرفته و تعمیر می شود و خلاص شدن ار دست آن هم آسان است. از نقطه نظر شرکت، کالایی خوب طراحی شده است که به سهولت ، تولید و توزیع شود. مفهوم طرح و شکل ظاهری کالا را نباید با یکدیگر اشتباه گرفت. طرح، مفهومی است به مراتب وسیع تر از شکل ظاهری. شکل کالا، فقط گویای ظاهر کالا است. به عبارت دیگر شکل بیانگر ظاهر کالا و احساسی است که از آن به خریدار دست می دهد. مزیت شکل و ظاهر در آن است که به کالا جذابیت مشخص کننده ای می بخشد که تقلید از آن دشوار است(کاتلر،۱۳۸8، صص ۳۲۳-۳۲۲).
یک شکل زیبا و هیجان انگیز ، ممکن است توجه بیشتری را به خود جلب کند، اما وما موجد عملکرد و کارایی بهتر کالا نیست.در بعضی از موارد حتی ممکن است عملکرد و طرز کار کالا را بدتر نیز بنماید. بر خلاف شکل کالا، طرح کالا محدود به ظاهر آن نمی شود بلکه تا عمق کالا ادامه می یابد. یک طرح خوب، هم به مفید بودن کالا و هم به ظاهر آن کمک می کند. یک طراح خوب، به ظاهر کالاها توجه دارد، اما در عین حال در فکر ایجاد کالایی است که استفاده، تعمیر و نگهداری آنها سهل ، ایمن و نسبتا کم هزینه باشد و تولید و توزیع آنها به آسانی و با کمترین هزینه انجام شود. کالاهایی که دارای طرحی خوب هستند توجه بیشتری را به خود جلب می کنند و فروش بیشتری نیز خواهند داشت. در واقع استفاده از یک طرح خوب، به برجستگی و شاخص شدن کالا می انجامد (کاتلر و آرمسترانگ، 1385، صص ۳۵۰-۳۴۹).
موارد زیادی وجود دارند که باعث موفقیت محصولات در بازار می گردند. انتخاب مواد، بازاریابی و تجزیه و تحلیل طراحی در شکل یک طرح به عنوان ابزاری برای پیشرفت کالا، محسوب می شود.در دو دهه گذشته روشهای متفاوت زیادی برای انتخاب مواد و طراحی ، ارائه شده است که بیشتر این روشها به مواد به عنوان یک چیز فیزیکی برای شکل دادن به محصول، محدود شده است.روش جدید منسجم انتخاب مواد با عواملی همچون مد، روندهای بازار، جنبه های فرهنگی، زیبایی شناسی و بازیافت در ارتباط می باشد ( Ljungberg & Edwards, 2003 ,P. 519).
طراحی محصول در ابتدا به عنوان یک فرآیند برای تمایز عملکردی ازطریق ویژگیهای اضافه شده و عملکرد بهتر، بحساب می آمده است. طراحی بعنوان یک ابزار راهبردی مهم در ایجاد برتری و ارزش احساسی عمیق تر برای مصرف کننده می باشد. اجزاء مشخص طراحی باعث ایجاد تمایز عملکرد محصول می شوند در حالیکه راهبردهای دیگر طراحی موجب ایجاد ارزش احساسی می گردند.تمرکز احساسی در ایجاد ارزش، مشابه ایجاد نتایج کارآمد ومطلوب ازجمله وفاداری، لذت استفاده وحتی دلبستگی می باشد (Noble & Kumar, 2008, P.441 ).
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
عوامل موثر بر قیمتگذاری
عوامل موثر در قیمت گذاری کالا عبارتند از:
۱– اهداف بازاریابی:که مهمترین آنها بقای شرکت وتداوم حضور در بازار است،قیمت کالا باید به گونه ای تعیین شود که ضامن بقای شرکت با توجه به حداکثر سود مورد انتظار باشد، لذا برای بدست آوردن رهبری بازار باید قیمت گذاری پایین با توجه به کیفیت کالا مورد نظر کارشناسان مربوطه قرار گیرد. قیمت کالا اساسا مقدار پولی است که برای کالا یا خدمت به ازای استفاده از آن توسط مصرف کنندگان پرداخته می شود ، قیمت تنها رکن از عناصر بازاریابی است که باعث ایجاد درآمد می شود ولیکن بقیه عناصر بازاریابی همگی دارای هزینه هستند، لذا قیمت گذاری کالا بدون توجه به سایر ارکان بازاریابی و تغییرات بازار کار اشتباهی است.
۲–خط مشی ترکیب عناصر بازاریابی:در این روش تعیین قیمت کالا باید با طراحی، توزیع و تبلیغات کالا هماهنگ باشد زیرا هنگام تهیه یک برنامه بازاریابی باید نقش همه عوامل لازم برای تعیین قیمت در نظر گرفته شود
.
۳–عامل هزینه : کلیه هزینه های تولید، توزیع و فروش عامل تعیین کننده ای در قیمت گذاری کالا می باشد که شامل انواع هزینه های ثابت و متغیر است.
۴–سازمان قیمت گذاری: در اغلب شرکتها قیمت توسط مدیران بازاریابی، فروش و مدیران محصول تعیین می شود.
۵– ماهیت بازار : قیمت تابعی از عرضه و تقاضای کل با توجه به مطلوبیت کالا در نقطه تعادل منحنی عرضه و تقاضا می باشد که در بازارهای مختلف نظیر بازار رقابت کامل، بازار انحصاری چند قطبی و انحصار کامل متفاوت است.
۶–قیمت رقبا : با توجه به کیفیت محصول در شرایط رقابتی بر ت قیمت گذاری کالا تاثیر بسزایی دارد.
۷–شرایط اقتصادی: با توجه به میزان نرخ تورم، نرخ بهره، رونق یا رکود اقتصادی بر هزینه های تولید اثر گذاشته و لذا قیمت کالا را تحت تاثیر قرار می دهند.
۸–عوامل توزیع: سودی که نصیب واسطه های توزیع و شبکه های فروش می شود در تعیین قیمت کالا بسیارموثرند.
۹– قوانین و مقررات:بازاریابان بایستی از قوانین و مقررات دولتی مرتبط با قیمت گذاری کالا اطلاع کافی داشته باشند(کاتلر، 1388).
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
مدل نسبت هزینه – فایده
در این مدل ارزش در ارتباط با این مساله که مشتری چه به دست آورده و چه چیزی را در ازای کسب آن می پردازد مطرح می شود. منافع حاصل از کسب کالا یا خدمت شامل موارد ملموس و ناملموس شده و پرداختی های وی نیز شامل موارد پولی و غیر پولی از قبیل پول، زمان، هزینه جستجو، هزینه یادگیری، هزینه روانی و ریسکهای مالی، روانی و اجتماعی است (هابر، 2001، ص 43-41)[1] به عبارت دیگر ارزش از دید مشتری به تبادل پیامدهای مثبت(سود) یا ستاده های مطلوب و پیامدهای منفی(خسارت) یا هزینه ها بر می گردد.
پارولینی[2] در سال 1999 رویکرد دیگری را در رابطه با مفهوم ارزش مطرح کرده و از آن به عنوان ابزاری جهت تحقق استراتژی رقابتی نام برده است. در این رویکرد که وی آن را شبکه ارزش[3] نامیده است سه نوع ارزش مطرح می گردد: ارزش حاصل از سیستم، ارزش دریافت شده توسط مشتری نهایی، ارزش حاصل از بازیگران خالق ارزش. ارزش حاصل از سیستم تفاوت بین ارزش ناخالصی است که مشتری به کالا یا خدمت نسبت می دهد. (صرفنظر از قیمت آن کالا یا خدمت) و تمام هزینه هایی که سیستم خلق ارزش جهت تولید یا عرضه آن کالا یا خدمت متحمل شده است. ارزش نسبت داده شده به یک کالا به طور مستقیم مرتبط با منافعی است که مورد انتظار مشتری است و نسبت مع با هزینه های مرتبط با استفاده از آن کالا یا خدمت (هزینه لوازم یدکی و قطعات تکمیل کننده، نگهداری و سایر هزینه های پس از خرید محصول) دارد. کل ارزش خالص خلق شده توسط سیستم بین مشتریان نهایی و بازیگران اقتصادی سهیم در خلق آن ارزش بسته به قدرت نسبی چانه زنی هر یک تقسیم می شود. ارزش خالص دریافتی توسط مشتری نهایی نیز به دو بخش تقسیم می شود: ارزشی که مشتری به یک کالا یا خدمت نسبت می دهد و قیمتی که واقعا برای آن پرداخت کرده است. کل قیمت پرداخت شده برابر است با کل عایدی های دریافت شده توسط بازیگرانی که در فعالیتهای خلق ارزش سهیم بوده اند. ارزش خالص دریافتی بازیگران خلق ارزش نیزتفاوت بین کل قیمتی که خریدار به بازیگران خلق ارزش پرداخته و کل هزینه هایی است که آنها متحمل شده اند. (سالم خلیفا، 2004، ص 649).
در هر سیستمی عرضه محصول (با میزان ارزش مشخص تحت عنوان ارزش ناخالص) مستم صرف میزان معینی هزینه است که سیستم با توجه به این هزینه و اقدامات بازیگران خلق ارزش (افرادی مثل نیروی فروش که با رفتار و نوع برخورد مناسب با مشتری به خلق یا افزودن ارزش به محصول نهایی سازمان می پردازند) قیمتی را برای محصول نهایی تعیین می کند که تفاوت بین قیمت و ارزش ناخالص آن محصول نشان دهنده ارزش خالص برای مشتری است. به طور کلی از دید دو مدل مذکور ارزش از نظر مشتری نسبت فواید و نتایج مطلوب به هزینه های پرداخت شده برای بدست آوردن نتایج تعریف می شود.
2-4-4-3- مدل وسیله- نتیجه
در این مدل، مشتریان کالاها و خدماتی را مورد استفاده قرار می دهند که نتایج مطلوبی را بدین وسیله کسب کنند. می توان گفت ویژگی ها و خصوصیات کالا یا خدمت، نتایج و پیامدهای حاصل از مصرف آن و نیز لرزش های شخصی مشتری شکل دهنده فرایند تصمیم گیری او است. در تحقیقی که وودروف در سال 1997 انجام داده ارزش از دید مشتری یک برتری نسبت داده شده ازسوی وی به کالا است که تحت تأثیر ارزیابی مشتری از ویژگی ها و خصوصیات کالا و پیامدهای ناشی از مصرف آن در جهت تحقق اهداف و مقاصد وی است. مدل ارائه شده توسط این محقق سلسله مراتب ارزش مشتری نام دارد
[1] -Huber,2001,p. 41-43
[2] -Parolliny
[3] -Value Network
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
نوآوری سازمانی :
سازمانها برای بقاء خود در دنیای متلاطم و متغیر امروز به اندیشه های نو و نظرات جدید نیاز دارند. افزایش تهدیدها از یک سو و استفاده از فرصتها از سوی دیگر در محیط متشنج و غیرقابل پیش بینی، سازمانها را با جزر و مدهای شدید روبرو میسازند و آنها را به سوی تغییرونوآوری به چالش میکشاند.
نوآوری با واژه هایی مانند خلاقیت، اختراع و تغییر ارتباط مستقیم دارد اما با آنها هم معنی و مترادف نیست.
خلاقیت (creation) پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالیکه نوآوری(innovation) به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است. خلاقیت لازمه نوآوری است و تحقق نوآوری وابسته به خلاقیت است. اختراع(invention) به معنی ایده یا ساخت تکنولوژی جدید است و خلق محصول، خدمت یا فرآیندی جدید در هر سازمان را نوآوری می نامند. اختراع بیشتر حالت اتفاقی دارد در حالی که نوآوری یک فرایند است. اختراعات بندرت به وجود می آید ولی هر اختراع معمولاًٌ به چندین نوآوری منجر میشود. تغییر سازمانی(organizational change) یعنی پذیرفتن یک عقیده یا نظر (ایده) یا رفتار جدید به وسیله یک سازمان، اما نوآوری سازمانی(organizational) (innovation) عبارت از پذیرفتن یک عقیده یا رفتاری که برای صنعت بازار یا محیط عمومی سازمان تازگی دارد. نوآوری سازمانی می تواند در بخش نیروی انسانی، مطالعات رفتاری و روانشناختی کارکنان و شناخت ارزشها و تواناییهای آنان یا در بخش فنی و تکنولوژی، تجهیزات، مدرنیزه و فنون جدید و یا در بخش ساختار که شامل مجموعه قواعد، روشها، هنجارها و ضوابط می باشد، روی دهد. پرداختن مدیران به نوآوری، چه به صورت مستقیم یعنی پیاده کردن ایده های نو در زمینههای اداری، فنی و تخصصی توسط خود آنان و چه به صورت غیرمستقیم یعنی استقبال و حمایت از نوآوریها در سازمان، فضایی به وجود می آورد که در آن روحیه انجام کارهای یکنواخت و تکراری رفته رفته به رفتاری نوآورانه در سطح سازمان تبدیل می گردد.
نوآوری یک نظام مدیریتی است که بر رسالت سازمان تاکید دارد، به دنبال فرصتهای استثنایی است و تعیین میکند که آیا مناسب مسیر استراتژیک سازمان است یاخیر، معیارهای موفقیت را معلوم میکند و نیز به دنبال فرصتهای جدید است. دراکر براین باور است که نوآوری موفق مستم کارسخت متمرکز وهدفمنداست. نوآوری یک عامل اساسی درایجاد رقابت درسطح جهانی است که منجر به رشد سازمانی میشود ،موفقیت آینده را دربردارد و همانند موتوری است که به شرکتها اجازه میدهد دراقتصاد جهانی از کارآیی مستمری برخوردارشوند. پورتر و استرن (Porter & Stern) بیان کردند که شرکتهابایستی بتوانند جریانی ازمحصولات و فرایندهای جدید را ایجاد کرده، تا ازتکنولوژی بیشتری استفاده کنند و در عین حال در جهت ماندگاری و دوام خود گامی به پیش نهند. دراکر با تاکید فراوان اظهار داشته که هرسازمانی نیاز به یک توانایی و مهارت اساسی دارد و آن نوآوری است. نوآوری یک ماجرای چندوجهی است. ماراولاکیس (Maravelakis) نوآوریهای سازمانی را براساس محصول، فرایند و نوآوریهای اجرایی بررسی کرده است. پژوهشگران دریافتند که اکثر تحقیقات در زمین? نوآوری، برنوآوری محصول درشرکتهای تولیدی تاکید دارند. ازدیدگاه سازمانی، موفقیت واقعی نوآوری دربازار اتفاق میافتد. ایجاد معیارهـای بازاریابی نوآورانه برای کمک به شرکتها در انتقال عقاید و محصولات خوب به سمت فروش و درآمد و عایدی مناسب، لازم و ضروری است. تغییر قوانین و مقررات مربوط به نوآوری استراتژیک، عامل کلیدی موفقیت بسیاری ازمدیران بازار بوده است. به علاوه ، شرکتها باید تلاش کنند تا فرهنگ مناسب، سـاختار، محرکها، سیستمها وفرایندهای منـاسبی را که منجر به تسهیل نوآوری میشـوند پدید آورند. گفتــنی است که نــوآوری اامـا منجر به فروش بیشتر شرکت نمیشود. (Yeh-yun &Yi-chiy,2007:116)
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
مشتریان، بر قیمت کالا و خدمات افزود. در واقع مدیریت برند ابزاری جهت متمایز سازی است. برای مدیریت برند داشتن استراتژی یک ضرورت محسوب میشود.تثبیت موقعیت یک برند نسبت به رقبا و هدف قرار دادن مصرف کنندگان خاص، قیمت گذاری منطقی، ارتباطات با شرکا و هر گونه تی که برای حمایت از برند صورت میگیرد از جمله عواملی است که در این خصوص اهمیت بالایی برخوردار است. بنا به گفته میشل، مدیریت برند میتواند بسیاری از شرکت ها را از دام ” خودشیفتگی” که ممکن است برخی را گرفتار خود کند رها سازد. چرا که شرکت ها بایستی پیوسته در پیشبرد برند خود بکوشند.(هاشم زاده و همکاران، 1391، ص5)
کلر [1](1993)، مدل اولیه ارزش ویژه برند[2]مبتنی بر مشتری را با دو بعد آگاهی از برند[3] و تصویرسازی از برند[4]بیان میکند. ارزش ویژه برند از این چشم انداز وقتی به دست میآید که مصرف کننده از برند آگاهی داشته و دیدی مطلوب، قوی و مثبت از برند داشته باشد، در واقع کلر تلاش میکند تا دانش کلی برند را، از دید مشتری مدلسازی کند.
[1] keller
[2] Brand equity
[3] Brand awareness
[4] Imaging Brand
[5] Brand knowledge
[6] Common mental
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
درباره این سایت